اندیشه ی جهان غرب بر سه رکن استوار است. ماتریالیسم، سکولاریسم و ماکیاولیسم. و اینها یعنی عالم منشأ مادی دارد و ایمان به جادو جای ایمان به غیب را گرفته و حساب دین نیز از علم و ت جداست و افزون بر اینها معتقدند برای رسیدن به هدف، با هر ابزار و به هر کاری می‌توان اقدام کرد و وسیله خوب و بد معنا ندارد. این اندیشه متعلق به امروز نیست. از القائات شیطانی است که شکل منطقی به آن داده‌اند و حربه هر خودخواهی و خودکامگی شده است. در این اندیشه خدا و دین تا آنجا مقدس‌اند که در راه امیال نباشند و سد اغراض نشوند و اگر در مسیر قرار گرفتند می‌توان از آنها عبور کرد، به راحتی یک دروغ. در ایران خودمان هم، مدت زیادی از سخنرانی آن مقام مسئول داخلی نگذشته که گفت دین «نباید» در برابر دنیا و عقل قرار گیرد و منظورش از عقل همان عقل معاش نقاشی‌شده‌ای است که در جمجمه امثال کانت و دکارت و لوتر و وبر و پوپر و هابز و هابرماس و هانتینگتون وجود داشته و دارد. اینکه می‌فهمند چه می‌گویند یا نه حرف دیگری است ولی حرف غلط است و خطرناک.

     تنها، نفوذِ در میان نظامی‌ها تلفات نمی‌گیرد، مسئول یا آقازاده‌ای هم که در سیستم آموزشی آمریکا و کانادا و فرانسه و مخصوصاً انگلیس رشد کرده، حتی اگر بی‌هنر و بی‌سواد باشد باز هم خطرناک است. عقل می‌گوید آنها که در دشمنی و پدرکشتگی با ما سابقه 300-400 ساله دارند و ما را با انواع تحریم‌ها تحدید و با هر حربه‌ای تهدید می‌کنند، هرگز به ما علم و سواد سودمند نمی‌دهند؟ آنها با شاهانی که بردگان ی‌شان بودند هم وفا نکردند و به آنها بها ندادند. رضاشاه را آوردند و بردند و حتی پسرش که شاه شد جرأت نکرد از آنها بپرسد چرا آوردید و چرا بردید. دوران جوانی همین پهلوی پسر، سران آمریکا و انگلیس و شوروی، سرّی به ایران آمدند و رفتند و شاه را هم حساب نکردند، حال چگونه با آقازاده ایرانی که حتی هویتی مستقل از پدرش ندارد علم بیاموزند. معلوم است که او را دست‌آموز و حرف‌گوش‌کن می‌کنند. سایر جوان‌ها هم که جای خود دارند. نفوذ اول از راه سفارت‌هاست، بعد با مسئولین غربزده و در نهایت با آقازاده‌های حسرتی و غفلت‌زدگانی که تاریخ خود و پیشینه مسترها و مسیوها را نمی‌دانند.

    اتفاقات سال 88 ریشه در خواست عمومی نداشت و بوی مردم نمی‌داد. میوه حلقاتی بود که از سال‌ها پیش در ساحت تصمیم‌گیری کلان کشور نفوذ کرده بود. مثل حلقه کیان که کیان نظریات رنگارنگ وارداتی را بر فنا می‌دید و باید پیش پای ملت سنگ می‌انداخت. از اول مشخص بود مدیریت تکنوکراتی که زمام امور تقنین و اجرای کشور را در دست گرفته با انقلاب نسبتی ندارد. تا قبل از آنها افتخار آقازاده‌ها جبهه رفتن بود نه زالو بودن؛ و افتخار مسئولان نیز به بچه‌های جبهه‌رو بود نه به خارج در رو. پدیده ننگین آقازادگی تا ابد به دامن کسانی است که به بهانه تخصص، تعهد و دیانت را از شرایط انتخاب مدیران و کارگزاران زدودند و در را برای بی‌تعهدهای کم‌کار و پرخور و پرافاده باز کردند و نفهمیدند آنکه به خدا تعهد ندارد به خلق خدا هم تعهدی ندارد. به جای پرورش نخبگان صالح و شناسایی مردان عمل، به نام مقابله با متظاهران به دینداری، متظاهران به تخصص را به کار گماردند و متوجه نشدند که هر دو نوعِ متظاهران، دروغگویانی هستند که نسبتشان با دین به اندازه نسبتشان با تخصص است و ریشه هر دو یکی است؛ دروغ.

     دروغی که فتنه 78 و 88 و 96 و 98 را رقم زد. تیتر دروغی که یک رومه با آن آتش به دانشگاه انداخت. دروغ‌هایی که نفوذی‌ها را یک عمر، پشت القاب و عناوین پنهان کرد. دروغی که می‌توان قبل از شمارش آرا خود را «برنده قاطع» معرفی کرد و با دروغ «تقلب» مردم را به هم ریخت. و دروغی که برای زنده‌ها ختم گرفتند و در آن شرکت کردند. و دروغی که با آن «آقاسلطان»‌ها را کشتند و پای نظام انداختند. و دروغ «نمی‌گذارند»، که بی‌عرضگان با آن شانه از مسئولیت خود خالی می‌کنند. و دروغ «اختیارات محدود» که تنبل‌ها می‌گویند. و دروغگویی که موقع بحران «استعفاء» می‌دهد. و دروغگویی که روز قبل از استیضاح، استعفاء می‌دهد. و وعده دروغی که با آن تدلیس می‌کنند و وعده می‌دهند تا رأی بگیرند و عمل نمی‌کنند. و دروغی که با آن ترمز قطار پرشتاب پیشرفت را کشیدند و در موتورش بتن ریختند. و دروغی که «بیست دقیقه»ای، عزت مردم را «به تقریباً هیچ» فروختند. و «بالمره» مردم را به دشمنانش متعهد و بدهکار کردند و. و کلید همه گناهان دروغ است.

    و مردم عزیز؛ اینها هیچ نسبتی با انقلاب شریف اسلامی شما ندارند. حرف انقلاب صریح و شفاف است و صادقانه، که انقلابی گفته می‌شود نه مزورانه.

    فتنه 88 محصول دروغ نفوذی‌های سکولاری بود که تلاششان حذف دین از عرصه علم و ت بود و برای رسیدن به هدف، ابایی از هیچ چیز نداشتند. دوقطبی‌سازی، رقیب‌هراسی، دوگانه‌سازی جنگ و صلح، جنگ روانی، تبانی با آل ‌سعود، سربازی آل ‌یهود، وطن‌ی، ترغیب دشمن خسته به جنگ با مردم خود و تحریم فلج‌کننده و. تنها گوشه‌ای است از آنچه که از اندیشه فتنه‌گران غربزده و مؤمنین به لیبرالیسم، به متن جامعه ریخت و 8 ماه کشور را به آشوب کشاند و به مرز سقوط رساند. روحیه مردم را مکدر کردند و ایران آباد را ویران افکار و افعال خود کردند. که نمونه آن‌را می‌توان در کثرت قراردادهای تعهدآور و مخفیانه‌ای که امروزه از دنیای ت و اقتصاد به ورزش رسیده و به جای بازگرداندن عزت به پاسپورت، به ذلت در برابر مربیانِ کاسب خارجی رسیده است دید. یا وقتی که سیل و فاضلاب خانه مردم را سرِ دست گرفته و می‌برد، وزیر و رئیس ‌مربوطه برای تأمین باج یک مربی خارجی، کمیته ویژه تشکیل می‌دهند تا ذلت‌زدگان«طلوع استراماچونی» را ببینند؛ یا در دغدغه مدعیان برای عوض کردن نام یک خیابان در هوای خفه شهر؛ و پاسخ آن ذی‌ربط برای حل آلودگی که «مردم دعا کنند» یا سپردن جان مردم به باد توسط اهل امید و تدبیر که اگر بیاید بوی بد می‌کُشد و اگر نیاید دود می‌کُشد. و دروغ‌های FATF، پالرمو، 2030 و. .

     راستی جواب مردم بعد از آن همه به زحمت افتادن این بود که کسی بفرماید «خودم هم صبح جمعه فهمیدم؟»

    وقتی تفکر نفوذی در امعاء و احشاء جامعه اثر کند، این تقلای قلم، وجیزه‌ای از طومار تلفات تفکر مستکبر و دروغگوی غربی خواهد شد و مسئولین معنی مسئولیت در جمهوری اسلامی را نمی‌فهمند، چه رسد به سلبریتی و ورزشکار و پزشک که بدانند با مالیاتش می‌شود «آنچنان رونق اقتصادی» صادق و نه دروغی ایجاد کرد که حتی همه کوله‌بران حقوق و مزایا و بیمه بگیرند. اگر زالو، ذخیره نامیده می‌شود و برادر و برادرزاده و دختر و داماد و فلانی و دیگران به جرم رشوه و قاچاق و ی و دلالی و احتکار در صف اول دادگاه به خط می‌شوند، نتیجه نفوذ همان تفکر غربی است که فتنه 88 به دنبال آن بود و اگرچه سران فتنه‌گر گرفتار شدند ولی ملت ایران هنوز گرفتار نفوذی‌های غربزده‌ای است که برای کدخدا چپق چاق می‌کنند.

   و 9 دی 88 شروع انقلاب مؤمنینی بود که علیه نفوذ و فتنه ‌اشراف و غربزدگان به راه افتاد و امروزه مردم با سالگردهای 9 دی می‌گویند که اگر زمانی غفلت شد و قسمتی از انقلابشان به دست نامحرم و نااهل افتاد باید به‌پا خاست و مخصوصاً در دی و بهمن و اسفند امسال، هرزگان ی را از انقلاب اسلامی ازاله کرد و راه امامان و شهدا را استوارتر از پیش به پیش برد و دشمن مستأصل و ناامید از 78 و 88 و 96 و 98 را به سوگ و خفت نشاند. باید به‌پا خاست و به خواست خدا قدم‌های مانده تا قله را محکم برداشت و صبح ظهور را از فراز قله افتخارها دید. که خدای کشتی‌نشینان مؤمن به نوح، اراده کرده است کشتی انقلاب اسلامی را از میان امواج مشکلات و مصائب و ابتلائات، به سلامت به ساحل امن و آرام بنشاند و مردم ایران و مستضعفین جهان را به وراثت و امامت جهان برساند و این وعده حق است که نزدیک و دیدنی است.

 

 

 

 

منتشر شده در رومه کیهان مورخ 9 دی 98

 

 

 

 


 

 

 



   ایام ولادت عبدالعظیم حسنی است. فقیه، محدث و سید ارجمند و بصیری که در قلب ایران جا گرفته و ثواب زیارتش مساوی با زیارت سیدالشهداء است و این بی‌دلیل نیست. اعتقاداتش را به امام زمانش عرضه کرد و تأیید ایشان را گرفت. مردم ایران که اهل منطق و مرام بوده و هستند، کلامش را فهمیدند و پسندیدند و گرداگردش حلقه زدند. بصیرتش در شناخت امام و حقیقت دین جالب توجه است و مورد نیاز ما. ما باید اعتقاداتمان را با اهل علم و ایمان محک بزنیم و حقیقت ایمانمان را تخمین بزنیم و بدانیم که کجای کاریم. نکند از آنها باشیم که «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم‏»1 یا آنها که «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً».2 مهم است که حق را بشناسیم و ناحق را و تشخیص دهیم اهل حق را از ناحقان. و اهل خدا را از اهل خدعه. و مهم است بدانیم انتخابگر و یاریگر حقیم یا ناحق. مثلاً مبادا از آنها که به دهان ناحق متملقانِ دروغگو خاک نمی‌پاشند باشیم و دروغشان متوهم‌مان کند.

    ایام شهادت آیت‌الله مدرس نیز هست و روز مجلس. کسی که او نیز از بس که اهل بصیرت و مجاهدت بود برایمان اسطوره شده. چون پاک بود نترس بود. دینش دینار نبود و دیانتش را با دنیایش عوض نکرد. زبانش بران و برهانش قاطع و بیانش شفاف بود. لفاظی و حرافی و تملق ظلمه نمی‌کرد. شریک رضاشاه و رفیق قافله نبود. با مردم جوانمرد بود و برای دشمنان مرد نبرد. تندیسی از رضاشاه را تازه در جایی نصب کرده بودند. رضاشاه نظر مدرس را خواست و او شجاعانه گفت مثل صاحبش دوروست. اهل مجامله و معامله نبود. خوشامدگو و مجیزگوی اهل زر و زور و تزویر نبود. سفره‌اش اگر خالی بود، پاکی‌اش را با نان شبهه‌ناک اهل دوز و دغل و حرام مال‌مردم‌خورها و حق‌خوارها، ناپاک نمی‌کرد و اینها گوشه‌ای از احوال آن شهید جاوید است که الگوی نمایندگان و نامزدهای نمایندگی است. راهش پر رهرو باد و خدا حق امثال او را بر ما حلال کند که جایش خالی است.

    از مدرس گفتن ما به این معنی نیست که مثل او نیامده، نه. آمده ولی استثناء. جامعه ما نتوانسته ورود امثال مدرس‌ها به مجلس را روال کند و از حالت استثناء خارج کند. و مجلس ما نتوانسته معهد مردان متعهد باشد و بماند. آیت و دیالمه و دباغ و دیگر بزرگانی بودند که وطن را با خوف یا خیانت به دشمن و نفوذی‌ها نفروختند ولی انصافاً اگر امروز امثال مدرس‌ها بودند، نماینده‌ای جرأت عکس گرفتن با موگرینی را داشت؟ یا کسانی آینده ایران را 20 دقیقه‌ای، به آبنبات برجام می‌فروختند؟ عبرت برجامی این بود که انجام تعهدات بیشتر برای دشمنان، تحریم و تهدید بیشتر می‌آورد. اگر امثال مدرس‌ها بودند، وزیری می‌توانست روز قبل از استیضاح استعفاء دهد و از پاسخ بگریزد و به ریش و روی مردان و نی که رأی اعتمادش دادند بخندد؟ اگر امثال مدرس‌ها بودند، مسببین اغتشاشات بنزینی می‌توانستند مردم را نامحرم بدانند و «منشور حقوق شهروندی» که با آن گوش فلک را پُر کرده بودند را زیر پا بگذارند؟ اگر امثال مدرس‌ها بودند معاونی می‌توانست به رهبر و مسئولان ارشد نظام، نسبت خلاف واقع بدهد؟ و وقتی که وزیر کشور می‌گوید کارگران پمپ بنزین هم از زمان سهمیه‌بندی خبر داشتند، رئیس‌جمهور بگوید بی‌خبر بودم؟ راستی از نظر مجلس رصد هر روزه قیمت‌ها یعنی این؟

     درد زیاد است و غصه فراوان. صحیفه انقلاب و سینه انقلابیون انباشته از غم‌هایی است که از نارفیقان و نامردان حاصل شده. انقلابیونی که شهادت عزیزانشان روسفید و داغ فتنه نفوذی‌ها و نفرین‌شده‌ها، موسفیدشان کرد. هرکه باور ندارد، ساعتی با پدر و مادر شهیدی، دمخور شود و حرارت آه‌شان را حس کند و یارانه پرمنت و سفره خالی خانواده‌های شهدا و محرومان را با فیش نجومی‌بگیرانِ چنبره‌زده بر سفره انقلاب، مقایسه کند. آنها که برای انقلاب یک سیلی نخورده و یک شب برای حفظ کشور بیدار نمانده و به خاطر جیب خالی از زن و فرزندانشان شرمندگی نکشیده‌اند و بوی فقر را نمی‌شناسند و طعم ‌اشک اضطراب کودکان را نچشیده‌اند و برای یک کار معمولی، بین کاغذ ادارات آواره نشده‌اند و فرزند بی‌هنر خود را برای ذخیره در دیار دشمن جاساز کرده و هنرشان مزوری و حرفه‌شان جنگ روانی است و به خاطر خویش مفسدِ خود فتنه می‌کنند و. چون از محنت دیگران بی‌غمند از جنس مردمان نیستند و أَبادَ اللهُ خَضْرَاءَهُمْ.

    شورای محترم نگهبان ملتفت باشد که چه مسئولیت خطیر و مهمی در برابر خدا و مردمِ سختی کشیده و تاریخ بر عهده گرفته است. بداند می‌شود با یک تأیید صحیح، کشور را ده‌ها سال به پیش برد و به قله‌ها نزدیک کرد، و می‌توان با تأییدی ناصحیح، کشور را صدها سال عقب انداخت و به بیراهی کشاند که شعار انتخاباتی نامزدهای بعدی «دوباره می‌سازمت وطن» باشد و همت آیندگان صرف خالی کردن بتن بی‌تدبیری و محاکمه دالتون‌ها شود. می‌توان با تأیید نکردن نخبه‌ای پاک‌سرشت و پاک‌آیین و پاک‌دست و پاک دامن، انگیزه را از سایر نخبگان و اهل فضل و فیض و فکر گرفت. تأیید لایق، دشمن را ناامید می‌کند و به عذرخواهی می‌رساند و عزت بر اقتدار ملت می‌گذارد و تأیید نالایق، به دشمن نفس می‌رساند و ملکه پهلوی را مثل مرده از گور درآمده، با رقص به دنبال تاجش می‌دواند و منافق آدمکش را به تکاپو می‌اندازد و مهم‌تر اینکه مردم را به زحمت می‌اندازد. چه خدمتی از این مأجورتر یا چه ‌اشتباهی از این مهلک‌تر برای نظردهندگانی که باید امین امام و امت باشند. و چه جرمی از این بالاتر و چه خیانتی از این خبیث‌تر که نااهلان و نالایقان می‌کنند؟

    اینکه امام راحل فرمود نگذارید انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان بیفتد، مخاطب اولش شورای محترم نگهبان است. مردمی که کشورشان را از معده استکبار بیرون کشیدند و خشت خشت عمرانش را با خون جگر روی هم گذاشته و آباد کردند نمی‌توانند ببینند که یک بی‌مسئولیت، تا می‌تواند مردم را عصبی می‌کند. یا گروهی شرور از دوتابعیتی و نفوذی، همت کرده‌اند تا با لج یا راه کج، مردم را ناامید و انقلاب را ساقط کنند. گویی از سقوط‌کرده‌ها عبرت نگرفته‌اند. انقلاب اسلامی نشان داده که حتی در شرایط سخت سال60 اهل مماشات با هرزگان ی نیست. دهه 60 عبرت‌آموز است. دهه هشتاد هم. عاقبت بنی‌صدر و رجوی و قائم‌مقام و سران فتنه غیر از این بود؟ مگر امام نفرمود آنها تا کشور را به دست آمریکا ندهند کوتاه نمی‌آیند؟ اعتماد به اینها، کوتاهشان کرد؟ یا مماشات و مراعات و مدارای با پالان‌کج‌ها، تنها صفرا فزود و زحمت افزود؟ نباید فراموش نمود که فرمود «إذا مَلَکَ الأراذِل، هَلَکَ الأفاضل».3

     در همین بی‌تدبیری اخیر مدعیان، مردم پیچیده‌ترین، خشن‌ترین، پرهزینه‌ترین، گسترده‌ترین و مهم‌ترین فتنه طراحی‌شده دشمن برای اغتشاش در ایران که علاوه‌ بر تجربه 66 ساله، دو سال کار ویژه برده بود را دو روزه نابود کردند. به خط و صف کردن اراذل و اوباش و به میدان آوردن قمه‌کش‌ها از 28 مرداد و داستان شاه همیشه به فرار؛ آتش زدن و جنگ روانی منافقین؛ شعارهای گنده و مبهم روشنفکری؛ دوقطبی‌سازی لیبرال‌ها؛ تخریب اموال عمومی در فتنه‌های 78 و 88؛ ناکارآمد نشان دادن نظام در 96، به سرقت بردن اعتراض مردم به بی‌تدبیری و ‌اشتباهات متراکم و تسری فساد وابستگان لیبرال‌های ویژه‌خوار به همه مسئولان و سیاه‌نمایی 98 و. و بی‌تدبیری عجیب در سهمیه‌بندی و بی‌صداقتی با مردم، همگی جمع شدند و فتنه 98 را با تحمیل خسارات جانی و مالی و اعتباری به کشور به وجود آوردند.

    به هر حال این فتنه نیز توسط مردم نابود شد و امید که آنان‌که باید بدانند بدانند، غیر از ازاله آل‌سعود از منطقه باید به فکر ازاله نفوذی‌ها از تن شریف انقلاب نیز بود. آنها که کار مردم را سخت و کار دشمن را راحت می‌کنند. نمی‌شود مردمی برای کوتاه کردن دست آمریکا و نوکرانش از کشور، انقلاب کنند و دفاع مقدس را مدیریت کنند و عده‌ای ولو قدیمی ولی غریب با آرمان‌ها یا از غرب برگشتگان غریبه با مردم، در را برای دشمنان باز کنند. مردم ایران استاد خنثی کردن فتنه‌ها شده‌اند و کاسبان فتنه و بوی فتنه‌گری را خوب می‌شناسند. به این دلیل است هیچ ایرانی عاقل و باشرفی، خیانت سران فتنه 88 را فراموش نمی‌کند و نام بردن از آنها که با دشمنان علیه مردم خود دسیسه کردند یا کسانی که در خفا به اهریمنان قول مساعد داده‌اند را خفت و بی‌غیرتی می‌دانند نه افتخار. و منتظرند، که لِلباطلِ جَوله و لِلحقِ دَوله.4

 

 

 

 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- شیطان کارهاشان را برایشان زینت نمود. سوره نمل آیه 24
2- گمان می‌کنند كه كار خوب انجام مى‏دهند. سوره کهف آیه 104
3- امام علی فرمود: هرگاه فرومایگان حاکم شوند، اهل فضیلت هلاک می‌شوند.
4- برای باطل گذار است و برای حق حکومت است.

 

 

 

منتشر شده در رومه کیهان مورخ 11 آذر 98

 

 


 

 

 

 



      امام صادق علیه‌السلام فرمود سه چیز نشانه عقل است: فرستاده و هدیه و کتاب.1 این حدیث شریف و رهگشا اگرچه ماهیت مدیریتی نیز دارد ولی برای عموم قابل استفاده است و برکتش به همین‌ها هم منحصر نمی‌شود. فرستاده و هدیه و کتاب یا نامه، سه اموری هستند که نشانه شخصیت و نبوغ و فهم صاحبانشان است و می‌توان از آنها میزان بلندهمتی و کرامت و عزت نفس و صدالبته عقل فرستنده و اهدا‌کننده و نویسنده آنها را فهمید. آثار به جا مانده از بزرگان هرکدام ارزش و عیاری دارند که می‌توانند ما را در مسیر آدمیت و آرمانگرایی کمک کنند و رسیدنمان به مقصود را هموار نمایند. در میان آثار بزرگان، میراث اهل بیت علیهم‌السلام از ارزش و اعتبار ویژه‌ای برخوردار است و این با نگاه متعصبانه تنافر دارد و امری است که اعتراف بزرگان فن از مکاتب و مذاهب مختلف را پشتوانه دارد و آنها که مانده، در دستان ما و در دسترس هر نقاد و اهل فنی است تا در موردشان قضاوت کند.

      اگر قرآن که سخن خدا و فوق تاب و طاقت علم و عقل و هنر بشری است را کنار بگذاریم، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجات کمیل، ندبه، عاشورا، شعبان و. و دعای عرفه امام حسین حاوی نکات علمی، هنری و اخلاقی است که هر ذهن خلاق و فعال و کنجکاو و باهوشی را مدهوش و معطوف خود می‌کند. ویژگی‌ها و امتیازات دعای عرفه بسیار است ولی آنچه آن ‌را از سایر نوشته‌ها جدا می‌کند آن است که از زبان کسی گفته شده که ماندگارترین و بی‌نظیرترین و زیباترین و عاشقانه‌ترین جلوه‌های بندگی و ایثار و اخلاص و اخلاق و جوانمردی و خانواده دوستی را به تصویر کشیده است و تأیید همه انبیاء و اولیاء و ائمه قبل و بعد خود را به حماسه‌اش اختصاص داده است. ویژگی‌های همه ائمه اطهار علیهم صلوات الله منحصر به فردند ولی همگی، امام حسین را منحصر به فردترین دانسته‌اند و هرکدام به شیوه خود و مقدورات زمانشان، به تکریم و تقدیس و تأییدش پرداخته‌اند و او را حافظ دین خدا و بندگان خدا دانسته‌اند. و حسین مؤید به نصرت الهی است و خدا برکت را به حسین سپرده و او را جلوه داده است.

     دعای عرفه سیدالشهداء از زبان کسی است که معارفش را از کنج مکتب و کتابخانه و تجربه دیگران نیاموخته است. او نواده رسول خدا و فرزند علی مرتضی و تربیت شده فاطمه زهراست و در کنار برادرش، اسلام ناب را از گفتار و رفتار نبی‌الله و ولی‌الله و عصمت‌الله گرفته است و در خانه‌ای بزرگ شده است که محل رفت و آمد جبرئیل و ملائکه بوده است و به همین نیز اکتفا نشده و حسین، جان شیرین خود را بر سر دفاع از همان معارف ناب، به گونه‌ای فدا کرده که خدا از قتلش، حرارتی در قلوب اهل عقل و ایمان گذاشته که تا قیامت هرگز خنک نخواهد شد. عزاداری 1400 ساله میلیون‌ها نفر برای یک کشتار ناجوانمردانه‌ای که ممکن است بارها در تاریخ اتفاق افتاده باشد، طبیعی نیست و حتماً این کشتار با سایرین متفاوت بوده که این‌گونه دوام آورده و از برکت نیفتاده و هر روز بیش از پیش گداخته‌تر و منتشرتر شده و در طول این قرون، صدها هزار نفر برای هدف حسین، جان خود را فدا کرده‌اند و به همین خاطر است که اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند.

     دعای عرفه از کسی است که صداقت ادعاهایش را به بهترین وجهی ثابت کرد و اگرچه یزیدیان جنایاتشان در کربلا را به بدترین وجهی انجام دادند و لعنت ابدی را نصیب خود کردند و از آن دشت سوزان رو به جهنم گدازان برای خود دَری گشودند ولی برای حسین و یارانش بهتر و زیباتر از آنچه در کربلا شد نمی‌شد. اینکه بانویمان فرمود «مارأیتُ إلا جمیلاً» همین است. صحنه شهادت معصومین و مردان خدا اگرچه دردناک است ولی چون مدخل بهشت و سعادت ابدی و مشوق آزادگان است، حماسه است. روشنفکران، لغز و کنایه نگویند و سادگی نکنند و به دست «هُمَزَهًْ لُمَزَه»2 بهانه ندهند که چرا «به جای افکار حسین زخم‌های تنش را برایمان می‌شمارند»، اصلاً زخم‌های تن حسین به خاطر اهداف اوست و اگر فکر او نیز مثل ابن زبیر و ابن عمر و دیگران بود و اهل کنار آمدن با یزید بود کسی با او کاری نداشت. اتفاقاً هم اهداف حسین حماسه است و هم زخم‌های تنش. حسین، هم تشنه لبیک بود و هم حرمش تشنه آب. تاریخ ثابت کرده آنها که برای تنهایی و عطش و زخم‌های حسین‌ گریه کرده‌اند، جزء اولین لبیک‌گویان و قربانیان راه او بوده‌اند و در عوض کسانی که با حساب بُرد بُرد، قیام حسین را محاسبه کرده و می‌کنند، به جای دست حسین و امثال او، شبانه با پای حجاج و امثال او بیعت کرده و می‌کنند و هنوز محو امان‌نامه شمرند.

      ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع می‌کند که «ستایش مخصوص خدايى است كه قضا و حكمش را جلوگيرى‌کننده‌ای نیست و براى عطا و بخشایش او مانعى. و هیچ سازنده‌ای مانند ساخت او را نساخته. او دعاها را شنواست. گرفتاري‌ها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشه‌كن سازد.»3 گواهی می‌دهد به آنچه در ضمیر دارد که «خدايا من به‌سویت مشتاقم و به پروردگارى تو گواهى می‌دهم. اقرار دارم به اينكه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست.»4 و خدا را می‌ستاید برای نعمت هدایت و «از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی. شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمان‌ها و زمینت آفریدی. »5 و به ما شیوه سپاسگزاری می‌آموزد که «راضی نشدی از نعمتی بهره‌مند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمت‌هایت روزی‌ام دادی تا اينكه تمام نعمت‌ها را بر من كامل كردى و تمام رنج‌ها و بلاها را از من دور ساختى»6.

     دعای عرفه نامه‌ای است که انشاء‌کننده‌اش در نهایت عقل است و شناخت. و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانه‌ای است از عاشقی واقعی به معشوقی بی‌نظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد. آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدان‌ها از جمل و صفین تا کربلا کرده است ولی اگر کسی می‌خواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. «معبودم كدام يك از نعمت‌هايت را بشمارم و ياد كنم يا براى كدام‌يك از عطاهايت سپاسگزارى كنم در صورتى كه آنها بيش از آن است كه به حساب آید. خدایا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و بازداشتى بيش از آنچه برايم آشكار شد بوده است. »7 و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگین‌دلی بوده‌اند.

     و دعای عرفه پیش می‌رود و حسین یکی‌یکی به نعمات خدا گواهی می‌دهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمی‌شمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. «گواهى می‌دهم خدايا به حقيقت ايمانم و ديد چشمانم و خطوط پيشاني‌ام و راه‌هاى نفسم و پرده‌هاى بيني‌ام و راه‌هاى گوشم و لبانم و حركت‌هاى زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگ‌هاى گردنم و آنچه درون قفسه سينه دارم و رگ‌های قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوان‌هاى دنده دارم و مفاصل استخوان‌هايم و. و گوشتم و خونم و موى بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگ‌ها و تمام اعضاء و جوارحم. و گواهى می‌دهم كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول قرون و اعصار بر فرض كه چنين عمرى بكنم و بخواهم شكر يكى از نعمت‌هاى تو را به‌جا آورم نخواهم توانست.»8.

     و تو ‌ای رفیق خوبی‌ها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین می‌گوید، بیشتر متحیرمان می‌کند و در خودمان غرق می‌شویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات می‌کند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد می‌برد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمی‌ماند. عاشق حسین، فقط حسین را می‌خواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و. بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را می‌خواهد و ما از خدا حسین را می‌خواهیم. چون خدا همین را می‌خواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بی‌رهبر و ولی و امام رها نشود.
 

 



ـــــــــــــــــ
1- عوالم العلوم، جلد 20، صفحه 756
2- عیبجو و طعنه زننده
3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 – ترجمه روان دعای عرفه

 

 

 

منتشر شده در رومه ستون یادداشت کیهان مورخ 18شهریور1398

 

 

 

 


«خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه را که در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالتش را نرسانده‌‏ ام و ضمانت کرده مرا از شر مردم محافظت کند. او به من چنین وحی کرده: «‌ای پیامبر، ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت درباره علی بر تو نازل شده است.» ‌ای مردم، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و اعلام کنم که علی‌بن‌ابی‌‏طالب برادر، وصی و جانشینم در امت و امام بعد از من است.
بندگان خدا، شما را به تقواي الهي توصيه مي‌کنم و از منافقان برحذر مي‌دارم. آنها گمراهند و گمراه‌کننده. خطاکارند و دعوتگر به خطا. همیشه رنگ عوض می‌کنند و در آشوبها غوطه‌ورند. هدفشان قرار دادن شما در سختي‌هاست و در هر پناهگاهی به شکار شما کمين مي‌کنند. دل‌هاشان بيمار و ظاهرشان آراسته است. پنهانی و از بیراهه می‌روند. وصفشان دارو، سخنشان شفا ولی کارشان درد بی‌درمان است. به رفاه و آسايش مردم حسد می‌ورزند و بلا و مصيبت مردم را می‌افزایند.
ذی‌القعده در قرق امام رضا علیه السلام است. ابتدایش میلاد ملیکه قم، فاطمه معصومه که سلام خدا و خوبان به روحش باد و میانه‌اش میلاد خود اوست که امام رئوف و عطوف و ضامن دخیل بستگان است. روز زیارتی او و روز احمدبن موسی و انتهای این ماه، غصه شهادت فرزندش جوادالائمه است. ماه ذی‌القعده ماه عارفان و سالکان و بهار چله‌نشینان است. ماه عادت به خوبیها و ترک بدیها. و در این روزگار کوته‌دستی ما و خرمای بر نخیل، دلتنگی ما برای زیارت قبور این عزیزان، جانفرساست.
به‌خاطر همین جنایت، بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسى را -جز به قصاص قتل، يا به كيفر فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد.(1) فرقی نمی‌کند قربانی بوعزیزی باشد یا جرج فلوید. و فرقی نمی‌کند قربانگاه تونس باشد یا آمریکا. ظلم ظلم است و تحمل بی‌عدالتی سیستمی، سخت و ناممکن. در آن‌گونه جوامع همه قربانی‌اند جز ظالمین. مظلومین نمی‌دانند کی کشته می‌شوند و کی به دام ساختار ناعادلانه می‌افتند و از این انتظار و توجیه خسته‌اند.
�خدایا، اينك با او وداع مى‌‏كنيم، همانند وداع با عزيزى كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگين و گرفتار وحشت تنهايى كند، عزيزى كه او را بر ما پيمانى است كه بايد نگه‏ داريم‏ و حرمتى كه بايد رعايت كنيم و حقى كه بايد ادا نماييم. پس، اكنون می‌‏گوييم بدرود اى بزرگ‏ترين ماه خداوند و اى عيد اولياء خدا. بدرود اى گرامى‌ترين اوقاتى كه ما را همدم و يار بودى، اى بهترين ماه در همه روزها و ساعات. بدرود اى ماه دست يافتن به آرزوها.
«خدایا، اينك با او وداع مى‌‏كنيم، همانند وداع با عزيزى كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگين و گرفتار وحشت تنهايى كند، عزيزى كه او را بر ما پيمانى است كه بايد نگه‏ داريم‏ و حرمتى كه بايد رعايت كنيم و حقى كه بايد ادا نماييم. پس، اكنون می‌‏گوييم بدرود اى بزرگ‏ترين ماه خداوند و اى عيد اولياء خدا. بدرود اى گرامى‌ترين اوقاتى كه ما را همدم و يار بودى، اى بهترين ماه در همه روزها و ساعات. بدرود اى ماه دست يافتن به آرزوها.
اى بلندمرتبه بزرگ و ‌ای آمرزنده مهربان. تو خدای بزرگی هستی که چیزی شبیهش نیست و شنوا و بیناست. و این ماه است که گرامی‌اش داشتی و بر ماه‌ها کرامت و شرافت و فضیلتش دادى و روزه‌اش را بر من واجب کردی. ماهی که در آن قرآن را برای هدایت مردم و روشن کردن راه هدایت و جداکردن حق از باطل نازل کردی. در این ماه شب قدر را قرار دادی که برتر از هزار ماه است. پس‌ای خدایی که بر همه منت داری و کسی بر تو منت ندارد. بر من منت گذار و به‌خاطر رحم بی‌پایانت از دوزخ برهانم و به
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و دعایم را بشنو وقتی که می‌‌خوانمت. به من توجّه کن وقتی که با تو مناجات می‌کنم. به سوی تو‌ گریختم و با درماندگی و زاری در برابرت ایستادم. می‌دانی آنچه را که در درون دارم. حاجتم را خبر داری و می‌شناسی و فزونی و کاستی و سود و زیانم تنها به دست توست نه غیر تو. خدایا! اگر محرومم کنی پس کیست آنکه به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی کیست مرا یاری رساند؟ به تو پناه می‌آورم از خشم و غضبت.
ای آن که هر گرهی به دستت گشوده شود و تندی سختی‌ها به عنایتت می‌‌شکند.‌ ای آن که راه برون‌‌رفت از مضیقه به گشایش، از او خواسته می‌شود. دشواری‌ها به لطفت آسان و اسباب حیات به رحمتت فراهم گردد و قضا به قدرتت جاری و همه‌چیز به اراده‌ات روان شود. بی‌‌آنکه فرمان ‌دهی، همه‌ چیز به خواست تو فرمان برد. بی‌‌آنکه نهی کنی هرچیزی به اراده‌ات از کار ایستد. در دشواری‌‌ها تو را می‌‌خوانند و در گرفتاری‌‌ها به تو پناه می‌برند.
ماه‌های محرم و صفر اگرچه موسم حزن و اندوه و آه و حسرت است ولی از نظرگاهی دیگر موسم امتحانات بزرگ انسانی است. شاید دلیل حزن و اندوه این دو ماه بزرگ هم همین باشد که بشریت و مخصوصاًًً مسلمانان نتوانستند سربلند امتحانات و ابتلائات بزرگ باشند و جواهرات خدا را که همانا پیامبر رحمت و امامان هدایتند را محافظت کنند. هر ساله با آمدن این دو ماه، خاطرات تلخ اشتباهات بزرگ ما تداعی می‌شود و شاید یکی از دلایل عزاداری‌ها و سوگوار‌ی‌ها برای مصائب اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم،
. بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَهًْ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَهًِْ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ. گزیده‌ای از زیارت اربعینی است که چند روز پیش، میلیون‌ها دلداده سیدالشهدا آن را خواندند و نزد خدا شهادت دادند که او جانش را در راه تو بذل كرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى برهاند، درحالی كه كسانی كه دنيا مغرورشان كرده
اى كسانى كه ايمان آورديد سلاح خود برگيريد، و سپس دسته دسته يا يكپارچه به سوى جهاد حركت كنيد. سوره نساء آیه71 یکی از امتیازات بندگان خدا این است که کار بیهوده نمی‌کنند و عمرشان را تلف نمی‌نمایند و از لغو، اعراض کرده و همواره در زندگی به دنبال هدف خویش و خواست خدا هستند. شاید دلیل نشاط درونی و امیدواری بی‌وقفه آنها نیز همین هدفداری است. هیچ‌گاه ناامید نمی‌شوند و آن را از شیطان می‌دانند. هر اتفاق ناگواری را وسیله آزمایش و آمایش خود می‌دانند و به هر امتحانی به
به نام خدای مظلومان و خون‌های به ناحق ریخته‌ای که خودش خونخواه آنهاست و خواهد پرسید به کدامین گناه کشته شدند. به یاد آخرین نیایش و به یاد آخرین نماز. به یاد آخرین صدا کردن مهربان مادرانه. به یاد آخرین سلام به احمد بن موسای شاهچراغ علیه‌السلام و به یاد آخرین زیارت و به یاد آخرین بوسه بر ضریح. به یاد آخرین نفس کشیدن عمیق، در حرم. به یاد آخرین فشردن دست کوچکی که در دست مادر است. به یاد حرف‌های مانده در نگاه آخرین مادری که نقش بسته بر زمین، با چشمهای نیمه باز.
گرم است به هم پشت رقیبان پِی قتلم / ای عشق دل‌افروز، دل من به تو گرم است حرمت قلم ایجاب می‌کند که جز حق ننویسد و جز خیر نخواهد. به خاطر همین حرمت است که هرگز نباید آن را برای غیر حق و خیر به کار گرفت. از حق و خیر، گفتن و نوشتن و خواستن یعنی به دور از اغراق و اجحاف، آنچه می‌دانیم را ترویج داده و از چیزی غیرخدا نترسیم و ملامت دیگران اثری در اراده ما نداشته باشد. حق را رها کردن و ترسیدن از هزینه آن، نامردی و اجحاف است؛ همان‌گونه که زیاده‌گویی و اغراق‌، ناصواب
به نام خداى بخشاینده مهربان. به روزگار سوگند كه همه انسان‌ها همه در خسران و زيانند. مگر افرادى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده و يكديگر را به حق سفارش و به صبر توصيه کرده ‏اند. سوره عصر بزرگان این نکته ذوقی را گفته‌اند که چون در ماه معظم شعبان، ولادت سیدالشهداء و سیدالساجدین و عباس علمدار که درود و سلام خدا و خوبان نثارشان واقع شده و شهادتی در آن نیست و از سوی دیگر در ماه محرم‌الحرام نیز شهادت سیدالشهداء و یاران باوفای ایشان قرار گرفته و ولادتی از
این‌گونه كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است، و در رستاخيز ترديدى نيست، وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مى‏كردند، گفتند بر آنها بنایى بسازيد که پروردگار به كارشان داناتر است، و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند، گفتند بر غار آنها عبادت‏گاهى خواهيم ساخت. (سوره کهف، آیه 21) به تازگی از سالگرد واقعه تلخ تخریب قبور ائمه در «جنت‌البقیع» گذشتیم. جنایتی که در 8 شوال صد سال پیش اتفاق افتاد و وهابیون، وحشیانه حتی وجود قبور اهل‌بیت که
ابتدای راه آدم بودن آنست که جناب سعدی شیرین سخن برایمان گفت که، بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند / چوعضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار / توکز محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی. و برتر و بهتر از آن همانست که امیرالمؤمنین در ماجرای گستاخی عوامل معاویه در به سرحدات مسلمین و باز کردن خلخال از پای دخترکی فرمود که اگر جوانمردی از این غصه دق کند، نباید ملامتش کرد.
قرآن کلام خداست و در آن کلیات شیوه زندگی انسانی آموزش داده شده و تفسیر آن را به صاحبان علم و عصمت که اهل بیت باشند واگذار کرده است. سلام خدا و خوبان و ارادت ما به ایشان که هرچه از معارف و علم و عزت داریم از سفره آنان لقمه گرفته‌ایم. در قرآن، موضوعات اعتقادی و اخلاق و احکام، با نقل تاریخ و داستان‌های درس و عبرت‌آموز گذشتگان، وضع قوانین و حقایق خلقت و نیز دستور و توصیه آمده است. این مجموعه منسجم، درهم تنیده و نظام‌مند، گویای خالقی حکیم است که بدون تناقض و
آنگاه فرمود: «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز می‌گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنج‌هاى شما بر او گران و دلسوز بر شماست و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. پس اگر او را بشناسید می‌دانید که او در میان نتان پدر من بوده و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است آنکه من این نسبت را به او دارم.
ماه شعبان، جدای از اینکه دروازه ماه مبارک رمضان است و می‌توان نسیم فرحبخش آن ماه غفران را از این ماه پرخیر و برکت به مشام جان کشید‌، ماه مردان مبارزه و مجاهدان منتظر هم هست. سرور و سالار آزادگان جهان در این ماه به دنیا آمده و علمدار آزادگی نیز، و راوی کربلا هم، و منجی بشریت و تمام‌کننده مأموریت پیامبران و صالحان هم در این ماه به عالم هدیه شده و به ما دستور داده‌اند که «با جهاد همه‌جانبه برای جلوگیری از نفوذ سبک زندگی غربی، انقلاب را هر چه بیشتر به آرمانش

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرقی موویز فیلم و سریالهای شرقی با لینک مستقیم botik BLACKPINK OFFICIAL *•.تینا2020.•* freightsam نوشته هایم tst250 مدرسه سرمایه گذاری خلاقیت و هنر در مسیر ناکجاآباد