اندیشه ی جهان غرب بر سه رکن استوار است. ماتریالیسم، سکولاریسم و ماکیاولیسم. و اینها یعنی عالم منشأ مادی دارد و ایمان به جادو جای ایمان به غیب را گرفته و حساب دین نیز از علم و ت جداست و افزون بر اینها معتقدند برای رسیدن به هدف، با هر ابزار و به هر کاری میتوان اقدام کرد و وسیله خوب و بد معنا ندارد. این اندیشه متعلق به امروز نیست. از القائات شیطانی است که شکل منطقی به آن دادهاند و حربه هر خودخواهی و خودکامگی شده است. در این اندیشه خدا و دین تا آنجا مقدساند که در راه امیال نباشند و سد اغراض نشوند و اگر در مسیر قرار گرفتند میتوان از آنها عبور کرد، به راحتی یک دروغ. در ایران خودمان هم، مدت زیادی از سخنرانی آن مقام مسئول داخلی نگذشته که گفت دین «نباید» در برابر دنیا و عقل قرار گیرد و منظورش از عقل همان عقل معاش نقاشیشدهای است که در جمجمه امثال کانت و دکارت و لوتر و وبر و پوپر و هابز و هابرماس و هانتینگتون وجود داشته و دارد. اینکه میفهمند چه میگویند یا نه حرف دیگری است ولی حرف غلط است و خطرناک.
تنها، نفوذِ در میان نظامیها تلفات نمیگیرد، مسئول یا آقازادهای هم که در سیستم آموزشی آمریکا و کانادا و فرانسه و مخصوصاً انگلیس رشد کرده، حتی اگر بیهنر و بیسواد باشد باز هم خطرناک است. عقل میگوید آنها که در دشمنی و پدرکشتگی با ما سابقه 300-400 ساله دارند و ما را با انواع تحریمها تحدید و با هر حربهای تهدید میکنند، هرگز به ما علم و سواد سودمند نمیدهند؟ آنها با شاهانی که بردگان یشان بودند هم وفا نکردند و به آنها بها ندادند. رضاشاه را آوردند و بردند و حتی پسرش که شاه شد جرأت نکرد از آنها بپرسد چرا آوردید و چرا بردید. دوران جوانی همین پهلوی پسر، سران آمریکا و انگلیس و شوروی، سرّی به ایران آمدند و رفتند و شاه را هم حساب نکردند، حال چگونه با آقازاده ایرانی که حتی هویتی مستقل از پدرش ندارد علم بیاموزند. معلوم است که او را دستآموز و حرفگوشکن میکنند. سایر جوانها هم که جای خود دارند. نفوذ اول از راه سفارتهاست، بعد با مسئولین غربزده و در نهایت با آقازادههای حسرتی و غفلتزدگانی که تاریخ خود و پیشینه مسترها و مسیوها را نمیدانند.
اتفاقات سال 88 ریشه در خواست عمومی نداشت و بوی مردم نمیداد. میوه حلقاتی بود که از سالها پیش در ساحت تصمیمگیری کلان کشور نفوذ کرده بود. مثل حلقه کیان که کیان نظریات رنگارنگ وارداتی را بر فنا میدید و باید پیش پای ملت سنگ میانداخت. از اول مشخص بود مدیریت تکنوکراتی که زمام امور تقنین و اجرای کشور را در دست گرفته با انقلاب نسبتی ندارد. تا قبل از آنها افتخار آقازادهها جبهه رفتن بود نه زالو بودن؛ و افتخار مسئولان نیز به بچههای جبههرو بود نه به خارج در رو. پدیده ننگین آقازادگی تا ابد به دامن کسانی است که به بهانه تخصص، تعهد و دیانت را از شرایط انتخاب مدیران و کارگزاران زدودند و در را برای بیتعهدهای کمکار و پرخور و پرافاده باز کردند و نفهمیدند آنکه به خدا تعهد ندارد به خلق خدا هم تعهدی ندارد. به جای پرورش نخبگان صالح و شناسایی مردان عمل، به نام مقابله با متظاهران به دینداری، متظاهران به تخصص را به کار گماردند و متوجه نشدند که هر دو نوعِ متظاهران، دروغگویانی هستند که نسبتشان با دین به اندازه نسبتشان با تخصص است و ریشه هر دو یکی است؛ دروغ.
دروغی که فتنه 78 و 88 و 96 و 98 را رقم زد. تیتر دروغی که یک رومه با آن آتش به دانشگاه انداخت. دروغهایی که نفوذیها را یک عمر، پشت القاب و عناوین پنهان کرد. دروغی که میتوان قبل از شمارش آرا خود را «برنده قاطع» معرفی کرد و با دروغ «تقلب» مردم را به هم ریخت. و دروغی که برای زندهها ختم گرفتند و در آن شرکت کردند. و دروغی که با آن «آقاسلطان»ها را کشتند و پای نظام انداختند. و دروغ «نمیگذارند»، که بیعرضگان با آن شانه از مسئولیت خود خالی میکنند. و دروغ «اختیارات محدود» که تنبلها میگویند. و دروغگویی که موقع بحران «استعفاء» میدهد. و دروغگویی که روز قبل از استیضاح، استعفاء میدهد. و وعده دروغی که با آن تدلیس میکنند و وعده میدهند تا رأی بگیرند و عمل نمیکنند. و دروغی که با آن ترمز قطار پرشتاب پیشرفت را کشیدند و در موتورش بتن ریختند. و دروغی که «بیست دقیقه»ای، عزت مردم را «به تقریباً هیچ» فروختند. و «بالمره» مردم را به دشمنانش متعهد و بدهکار کردند و. و کلید همه گناهان دروغ است.
و مردم عزیز؛ اینها هیچ نسبتی با انقلاب شریف اسلامی شما ندارند. حرف انقلاب صریح و شفاف است و صادقانه، که انقلابی گفته میشود نه مزورانه.
فتنه 88 محصول دروغ نفوذیهای سکولاری بود که تلاششان حذف دین از عرصه علم و ت بود و برای رسیدن به هدف، ابایی از هیچ چیز نداشتند. دوقطبیسازی، رقیبهراسی، دوگانهسازی جنگ و صلح، جنگ روانی، تبانی با آل سعود، سربازی آل یهود، وطنی، ترغیب دشمن خسته به جنگ با مردم خود و تحریم فلجکننده و. تنها گوشهای است از آنچه که از اندیشه فتنهگران غربزده و مؤمنین به لیبرالیسم، به متن جامعه ریخت و 8 ماه کشور را به آشوب کشاند و به مرز سقوط رساند. روحیه مردم را مکدر کردند و ایران آباد را ویران افکار و افعال خود کردند. که نمونه آنرا میتوان در کثرت قراردادهای تعهدآور و مخفیانهای که امروزه از دنیای ت و اقتصاد به ورزش رسیده و به جای بازگرداندن عزت به پاسپورت، به ذلت در برابر مربیانِ کاسب خارجی رسیده است دید. یا وقتی که سیل و فاضلاب خانه مردم را سرِ دست گرفته و میبرد، وزیر و رئیس مربوطه برای تأمین باج یک مربی خارجی، کمیته ویژه تشکیل میدهند تا ذلتزدگان«طلوع استراماچونی» را ببینند؛ یا در دغدغه مدعیان برای عوض کردن نام یک خیابان در هوای خفه شهر؛ و پاسخ آن ذیربط برای حل آلودگی که «مردم دعا کنند» یا سپردن جان مردم به باد توسط اهل امید و تدبیر که اگر بیاید بوی بد میکُشد و اگر نیاید دود میکُشد. و دروغهای FATF، پالرمو، 2030 و. .
راستی جواب مردم بعد از آن همه به زحمت افتادن این بود که کسی بفرماید «خودم هم صبح جمعه فهمیدم؟»
وقتی تفکر نفوذی در امعاء و احشاء جامعه اثر کند، این تقلای قلم، وجیزهای از طومار تلفات تفکر مستکبر و دروغگوی غربی خواهد شد و مسئولین معنی مسئولیت در جمهوری اسلامی را نمیفهمند، چه رسد به سلبریتی و ورزشکار و پزشک که بدانند با مالیاتش میشود «آنچنان رونق اقتصادی» صادق و نه دروغی ایجاد کرد که حتی همه کولهبران حقوق و مزایا و بیمه بگیرند. اگر زالو، ذخیره نامیده میشود و برادر و برادرزاده و دختر و داماد و فلانی و دیگران به جرم رشوه و قاچاق و ی و دلالی و احتکار در صف اول دادگاه به خط میشوند، نتیجه نفوذ همان تفکر غربی است که فتنه 88 به دنبال آن بود و اگرچه سران فتنهگر گرفتار شدند ولی ملت ایران هنوز گرفتار نفوذیهای غربزدهای است که برای کدخدا چپق چاق میکنند.
و 9 دی 88 شروع انقلاب مؤمنینی بود که علیه نفوذ و فتنه اشراف و غربزدگان به راه افتاد و امروزه مردم با سالگردهای 9 دی میگویند که اگر زمانی غفلت شد و قسمتی از انقلابشان به دست نامحرم و نااهل افتاد باید بهپا خاست و مخصوصاً در دی و بهمن و اسفند امسال، هرزگان ی را از انقلاب اسلامی ازاله کرد و راه امامان و شهدا را استوارتر از پیش به پیش برد و دشمن مستأصل و ناامید از 78 و 88 و 96 و 98 را به سوگ و خفت نشاند. باید بهپا خاست و به خواست خدا قدمهای مانده تا قله را محکم برداشت و صبح ظهور را از فراز قله افتخارها دید. که خدای کشتینشینان مؤمن به نوح، اراده کرده است کشتی انقلاب اسلامی را از میان امواج مشکلات و مصائب و ابتلائات، به سلامت به ساحل امن و آرام بنشاند و مردم ایران و مستضعفین جهان را به وراثت و امامت جهان برساند و این وعده حق است که نزدیک و دیدنی است.
منتشر شده در رومه کیهان مورخ 9 دی 98
ایام ولادت عبدالعظیم حسنی است. فقیه، محدث و سید ارجمند و بصیری که در قلب ایران جا گرفته و ثواب زیارتش مساوی با زیارت سیدالشهداء است و این بیدلیل نیست. اعتقاداتش را به امام زمانش عرضه کرد و تأیید ایشان را گرفت. مردم ایران که اهل منطق و مرام بوده و هستند، کلامش را فهمیدند و پسندیدند و گرداگردش حلقه زدند. بصیرتش در شناخت امام و حقیقت دین جالب توجه است و مورد نیاز ما. ما باید اعتقاداتمان را با اهل علم و ایمان محک بزنیم و حقیقت ایمانمان را تخمین بزنیم و بدانیم که کجای کاریم. نکند از آنها باشیم که «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم»1 یا آنها که «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً».2 مهم است که حق را بشناسیم و ناحق را و تشخیص دهیم اهل حق را از ناحقان. و اهل خدا را از اهل خدعه. و مهم است بدانیم انتخابگر و یاریگر حقیم یا ناحق. مثلاً مبادا از آنها که به دهان ناحق متملقانِ دروغگو خاک نمیپاشند باشیم و دروغشان متوهممان کند.
ایام شهادت آیتالله مدرس نیز هست و روز مجلس. کسی که او نیز از بس که اهل بصیرت و مجاهدت بود برایمان اسطوره شده. چون پاک بود نترس بود. دینش دینار نبود و دیانتش را با دنیایش عوض نکرد. زبانش بران و برهانش قاطع و بیانش شفاف بود. لفاظی و حرافی و تملق ظلمه نمیکرد. شریک رضاشاه و رفیق قافله نبود. با مردم جوانمرد بود و برای دشمنان مرد نبرد. تندیسی از رضاشاه را تازه در جایی نصب کرده بودند. رضاشاه نظر مدرس را خواست و او شجاعانه گفت مثل صاحبش دوروست. اهل مجامله و معامله نبود. خوشامدگو و مجیزگوی اهل زر و زور و تزویر نبود. سفرهاش اگر خالی بود، پاکیاش را با نان شبههناک اهل دوز و دغل و حرام مالمردمخورها و حقخوارها، ناپاک نمیکرد و اینها گوشهای از احوال آن شهید جاوید است که الگوی نمایندگان و نامزدهای نمایندگی است. راهش پر رهرو باد و خدا حق امثال او را بر ما حلال کند که جایش خالی است.
از مدرس گفتن ما به این معنی نیست که مثل او نیامده، نه. آمده ولی استثناء. جامعه ما نتوانسته ورود امثال مدرسها به مجلس را روال کند و از حالت استثناء خارج کند. و مجلس ما نتوانسته معهد مردان متعهد باشد و بماند. آیت و دیالمه و دباغ و دیگر بزرگانی بودند که وطن را با خوف یا خیانت به دشمن و نفوذیها نفروختند ولی انصافاً اگر امروز امثال مدرسها بودند، نمایندهای جرأت عکس گرفتن با موگرینی را داشت؟ یا کسانی آینده ایران را 20 دقیقهای، به آبنبات برجام میفروختند؟ عبرت برجامی این بود که انجام تعهدات بیشتر برای دشمنان، تحریم و تهدید بیشتر میآورد. اگر امثال مدرسها بودند، وزیری میتوانست روز قبل از استیضاح استعفاء دهد و از پاسخ بگریزد و به ریش و روی مردان و نی که رأی اعتمادش دادند بخندد؟ اگر امثال مدرسها بودند، مسببین اغتشاشات بنزینی میتوانستند مردم را نامحرم بدانند و «منشور حقوق شهروندی» که با آن گوش فلک را پُر کرده بودند را زیر پا بگذارند؟ اگر امثال مدرسها بودند معاونی میتوانست به رهبر و مسئولان ارشد نظام، نسبت خلاف واقع بدهد؟ و وقتی که وزیر کشور میگوید کارگران پمپ بنزین هم از زمان سهمیهبندی خبر داشتند، رئیسجمهور بگوید بیخبر بودم؟ راستی از نظر مجلس رصد هر روزه قیمتها یعنی این؟
درد زیاد است و غصه فراوان. صحیفه انقلاب و سینه انقلابیون انباشته از غمهایی است که از نارفیقان و نامردان حاصل شده. انقلابیونی که شهادت عزیزانشان روسفید و داغ فتنه نفوذیها و نفرینشدهها، موسفیدشان کرد. هرکه باور ندارد، ساعتی با پدر و مادر شهیدی، دمخور شود و حرارت آهشان را حس کند و یارانه پرمنت و سفره خالی خانوادههای شهدا و محرومان را با فیش نجومیبگیرانِ چنبرهزده بر سفره انقلاب، مقایسه کند. آنها که برای انقلاب یک سیلی نخورده و یک شب برای حفظ کشور بیدار نمانده و به خاطر جیب خالی از زن و فرزندانشان شرمندگی نکشیدهاند و بوی فقر را نمیشناسند و طعم اشک اضطراب کودکان را نچشیدهاند و برای یک کار معمولی، بین کاغذ ادارات آواره نشدهاند و فرزند بیهنر خود را برای ذخیره در دیار دشمن جاساز کرده و هنرشان مزوری و حرفهشان جنگ روانی است و به خاطر خویش مفسدِ خود فتنه میکنند و. چون از محنت دیگران بیغمند از جنس مردمان نیستند و أَبادَ اللهُ خَضْرَاءَهُمْ.
شورای محترم نگهبان ملتفت باشد که چه مسئولیت خطیر و مهمی در برابر خدا و مردمِ سختی کشیده و تاریخ بر عهده گرفته است. بداند میشود با یک تأیید صحیح، کشور را دهها سال به پیش برد و به قلهها نزدیک کرد، و میتوان با تأییدی ناصحیح، کشور را صدها سال عقب انداخت و به بیراهی کشاند که شعار انتخاباتی نامزدهای بعدی «دوباره میسازمت وطن» باشد و همت آیندگان صرف خالی کردن بتن بیتدبیری و محاکمه دالتونها شود. میتوان با تأیید نکردن نخبهای پاکسرشت و پاکآیین و پاکدست و پاک دامن، انگیزه را از سایر نخبگان و اهل فضل و فیض و فکر گرفت. تأیید لایق، دشمن را ناامید میکند و به عذرخواهی میرساند و عزت بر اقتدار ملت میگذارد و تأیید نالایق، به دشمن نفس میرساند و ملکه پهلوی را مثل مرده از گور درآمده، با رقص به دنبال تاجش میدواند و منافق آدمکش را به تکاپو میاندازد و مهمتر اینکه مردم را به زحمت میاندازد. چه خدمتی از این مأجورتر یا چه اشتباهی از این مهلکتر برای نظردهندگانی که باید امین امام و امت باشند. و چه جرمی از این بالاتر و چه خیانتی از این خبیثتر که نااهلان و نالایقان میکنند؟
اینکه امام راحل فرمود نگذارید انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان بیفتد، مخاطب اولش شورای محترم نگهبان است. مردمی که کشورشان را از معده استکبار بیرون کشیدند و خشت خشت عمرانش را با خون جگر روی هم گذاشته و آباد کردند نمیتوانند ببینند که یک بیمسئولیت، تا میتواند مردم را عصبی میکند. یا گروهی شرور از دوتابعیتی و نفوذی، همت کردهاند تا با لج یا راه کج، مردم را ناامید و انقلاب را ساقط کنند. گویی از سقوطکردهها عبرت نگرفتهاند. انقلاب اسلامی نشان داده که حتی در شرایط سخت سال60 اهل مماشات با هرزگان ی نیست. دهه 60 عبرتآموز است. دهه هشتاد هم. عاقبت بنیصدر و رجوی و قائممقام و سران فتنه غیر از این بود؟ مگر امام نفرمود آنها تا کشور را به دست آمریکا ندهند کوتاه نمیآیند؟ اعتماد به اینها، کوتاهشان کرد؟ یا مماشات و مراعات و مدارای با پالانکجها، تنها صفرا فزود و زحمت افزود؟ نباید فراموش نمود که فرمود «إذا مَلَکَ الأراذِل، هَلَکَ الأفاضل».3
در همین بیتدبیری اخیر مدعیان، مردم پیچیدهترین، خشنترین، پرهزینهترین، گستردهترین و مهمترین فتنه طراحیشده دشمن برای اغتشاش در ایران که علاوه بر تجربه 66 ساله، دو سال کار ویژه برده بود را دو روزه نابود کردند. به خط و صف کردن اراذل و اوباش و به میدان آوردن قمهکشها از 28 مرداد و داستان شاه همیشه به فرار؛ آتش زدن و جنگ روانی منافقین؛ شعارهای گنده و مبهم روشنفکری؛ دوقطبیسازی لیبرالها؛ تخریب اموال عمومی در فتنههای 78 و 88؛ ناکارآمد نشان دادن نظام در 96، به سرقت بردن اعتراض مردم به بیتدبیری و اشتباهات متراکم و تسری فساد وابستگان لیبرالهای ویژهخوار به همه مسئولان و سیاهنمایی 98 و. و بیتدبیری عجیب در سهمیهبندی و بیصداقتی با مردم، همگی جمع شدند و فتنه 98 را با تحمیل خسارات جانی و مالی و اعتباری به کشور به وجود آوردند.
به هر حال این فتنه نیز توسط مردم نابود شد و امید که آنانکه باید بدانند بدانند، غیر از ازاله آلسعود از منطقه باید به فکر ازاله نفوذیها از تن شریف انقلاب نیز بود. آنها که کار مردم را سخت و کار دشمن را راحت میکنند. نمیشود مردمی برای کوتاه کردن دست آمریکا و نوکرانش از کشور، انقلاب کنند و دفاع مقدس را مدیریت کنند و عدهای ولو قدیمی ولی غریب با آرمانها یا از غرب برگشتگان غریبه با مردم، در را برای دشمنان باز کنند. مردم ایران استاد خنثی کردن فتنهها شدهاند و کاسبان فتنه و بوی فتنهگری را خوب میشناسند. به این دلیل است هیچ ایرانی عاقل و باشرفی، خیانت سران فتنه 88 را فراموش نمیکند و نام بردن از آنها که با دشمنان علیه مردم خود دسیسه کردند یا کسانی که در خفا به اهریمنان قول مساعد دادهاند را خفت و بیغیرتی میدانند نه افتخار. و منتظرند، که لِلباطلِ جَوله و لِلحقِ دَوله.4
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- شیطان کارهاشان را برایشان زینت نمود. سوره نمل آیه 24
2- گمان میکنند كه كار خوب انجام مىدهند. سوره کهف آیه 104
3- امام علی فرمود: هرگاه فرومایگان حاکم شوند، اهل فضیلت هلاک میشوند.
4- برای باطل گذار است و برای حق حکومت است.
منتشر شده در رومه کیهان مورخ 11 آذر 98
امام صادق علیهالسلام فرمود سه چیز نشانه عقل است: فرستاده و هدیه و کتاب.1 این حدیث شریف و رهگشا اگرچه ماهیت مدیریتی نیز دارد ولی برای عموم قابل استفاده است و برکتش به همینها هم منحصر نمیشود. فرستاده و هدیه و کتاب یا نامه، سه اموری هستند که نشانه شخصیت و نبوغ و فهم صاحبانشان است و میتوان از آنها میزان بلندهمتی و کرامت و عزت نفس و صدالبته عقل فرستنده و اهداکننده و نویسنده آنها را فهمید. آثار به جا مانده از بزرگان هرکدام ارزش و عیاری دارند که میتوانند ما را در مسیر آدمیت و آرمانگرایی کمک کنند و رسیدنمان به مقصود را هموار نمایند. در میان آثار بزرگان، میراث اهل بیت علیهمالسلام از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار است و این با نگاه متعصبانه تنافر دارد و امری است که اعتراف بزرگان فن از مکاتب و مذاهب مختلف را پشتوانه دارد و آنها که مانده، در دستان ما و در دسترس هر نقاد و اهل فنی است تا در موردشان قضاوت کند.
اگر قرآن که سخن خدا و فوق تاب و طاقت علم و عقل و هنر بشری است را کنار بگذاریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجات کمیل، ندبه، عاشورا، شعبان و. و دعای عرفه امام حسین حاوی نکات علمی، هنری و اخلاقی است که هر ذهن خلاق و فعال و کنجکاو و باهوشی را مدهوش و معطوف خود میکند. ویژگیها و امتیازات دعای عرفه بسیار است ولی آنچه آن را از سایر نوشتهها جدا میکند آن است که از زبان کسی گفته شده که ماندگارترین و بینظیرترین و زیباترین و عاشقانهترین جلوههای بندگی و ایثار و اخلاص و اخلاق و جوانمردی و خانواده دوستی را به تصویر کشیده است و تأیید همه انبیاء و اولیاء و ائمه قبل و بعد خود را به حماسهاش اختصاص داده است. ویژگیهای همه ائمه اطهار علیهم صلوات الله منحصر به فردند ولی همگی، امام حسین را منحصر به فردترین دانستهاند و هرکدام به شیوه خود و مقدورات زمانشان، به تکریم و تقدیس و تأییدش پرداختهاند و او را حافظ دین خدا و بندگان خدا دانستهاند. و حسین مؤید به نصرت الهی است و خدا برکت را به حسین سپرده و او را جلوه داده است.
دعای عرفه سیدالشهداء از زبان کسی است که معارفش را از کنج مکتب و کتابخانه و تجربه دیگران نیاموخته است. او نواده رسول خدا و فرزند علی مرتضی و تربیت شده فاطمه زهراست و در کنار برادرش، اسلام ناب را از گفتار و رفتار نبیالله و ولیالله و عصمتالله گرفته است و در خانهای بزرگ شده است که محل رفت و آمد جبرئیل و ملائکه بوده است و به همین نیز اکتفا نشده و حسین، جان شیرین خود را بر سر دفاع از همان معارف ناب، به گونهای فدا کرده که خدا از قتلش، حرارتی در قلوب اهل عقل و ایمان گذاشته که تا قیامت هرگز خنک نخواهد شد. عزاداری 1400 ساله میلیونها نفر برای یک کشتار ناجوانمردانهای که ممکن است بارها در تاریخ اتفاق افتاده باشد، طبیعی نیست و حتماً این کشتار با سایرین متفاوت بوده که اینگونه دوام آورده و از برکت نیفتاده و هر روز بیش از پیش گداختهتر و منتشرتر شده و در طول این قرون، صدها هزار نفر برای هدف حسین، جان خود را فدا کردهاند و به همین خاطر است که اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند.
دعای عرفه از کسی است که صداقت ادعاهایش را به بهترین وجهی ثابت کرد و اگرچه یزیدیان جنایاتشان در کربلا را به بدترین وجهی انجام دادند و لعنت ابدی را نصیب خود کردند و از آن دشت سوزان رو به جهنم گدازان برای خود دَری گشودند ولی برای حسین و یارانش بهتر و زیباتر از آنچه در کربلا شد نمیشد. اینکه بانویمان فرمود «مارأیتُ إلا جمیلاً» همین است. صحنه شهادت معصومین و مردان خدا اگرچه دردناک است ولی چون مدخل بهشت و سعادت ابدی و مشوق آزادگان است، حماسه است. روشنفکران، لغز و کنایه نگویند و سادگی نکنند و به دست «هُمَزَهًْ لُمَزَه»2 بهانه ندهند که چرا «به جای افکار حسین زخمهای تنش را برایمان میشمارند»، اصلاً زخمهای تن حسین به خاطر اهداف اوست و اگر فکر او نیز مثل ابن زبیر و ابن عمر و دیگران بود و اهل کنار آمدن با یزید بود کسی با او کاری نداشت. اتفاقاً هم اهداف حسین حماسه است و هم زخمهای تنش. حسین، هم تشنه لبیک بود و هم حرمش تشنه آب. تاریخ ثابت کرده آنها که برای تنهایی و عطش و زخمهای حسین گریه کردهاند، جزء اولین لبیکگویان و قربانیان راه او بودهاند و در عوض کسانی که با حساب بُرد بُرد، قیام حسین را محاسبه کرده و میکنند، به جای دست حسین و امثال او، شبانه با پای حجاج و امثال او بیعت کرده و میکنند و هنوز محو اماننامه شمرند.
ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع میکند که «ستایش مخصوص خدايى است كه قضا و حكمش را جلوگيرىکنندهای نیست و براى عطا و بخشایش او مانعى. و هیچ سازندهای مانند ساخت او را نساخته. او دعاها را شنواست. گرفتاريها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشهكن سازد.»3 گواهی میدهد به آنچه در ضمیر دارد که «خدايا من بهسویت مشتاقم و به پروردگارى تو گواهى میدهم. اقرار دارم به اينكه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست.»4 و خدا را میستاید برای نعمت هدایت و «از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی. شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمانها و زمینت آفریدی. »5 و به ما شیوه سپاسگزاری میآموزد که «راضی نشدی از نعمتی بهرهمند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمتهایت روزیام دادی تا اينكه تمام نعمتها را بر من كامل كردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى»6.
دعای عرفه نامهای است که انشاءکنندهاش در نهایت عقل است و شناخت. و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانهای است از عاشقی واقعی به معشوقی بینظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد. آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدانها از جمل و صفین تا کربلا کرده است ولی اگر کسی میخواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. «معبودم كدام يك از نعمتهايت را بشمارم و ياد كنم يا براى كداميك از عطاهايت سپاسگزارى كنم در صورتى كه آنها بيش از آن است كه به حساب آید. خدایا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و بازداشتى بيش از آنچه برايم آشكار شد بوده است. »7 و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگیندلی بودهاند.
و دعای عرفه پیش میرود و حسین یکییکی به نعمات خدا گواهی میدهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمیشمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. «گواهى میدهم خدايا به حقيقت ايمانم و ديد چشمانم و خطوط پيشانيام و راههاى نفسم و پردههاى بينيام و راههاى گوشم و لبانم و حركتهاى زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگهاى گردنم و آنچه درون قفسه سينه دارم و رگهای قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوانهاى دنده دارم و مفاصل استخوانهايم و. و گوشتم و خونم و موى بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگها و تمام اعضاء و جوارحم. و گواهى میدهم كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول قرون و اعصار بر فرض كه چنين عمرى بكنم و بخواهم شكر يكى از نعمتهاى تو را بهجا آورم نخواهم توانست.»8.
و تو ای رفیق خوبیها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین میگوید، بیشتر متحیرمان میکند و در خودمان غرق میشویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات میکند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد میبرد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمیماند. عاشق حسین، فقط حسین را میخواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و. بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را میخواهد و ما از خدا حسین را میخواهیم. چون خدا همین را میخواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بیرهبر و ولی و امام رها نشود.
ـــــــــــــــــ
1- عوالم العلوم، جلد 20، صفحه 756
2- عیبجو و طعنه زننده
3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 – ترجمه روان دعای عرفه
منتشر شده در رومه ستون یادداشت کیهان مورخ 18شهریور1398
درباره این سایت